کودکان شما

12بعدظهر ساندویچ و پیتزا

1390/11/28 1:11
324 بازدید
اشتراک گذاری
12بعدظهر ساندویچ و پیتزا

آقا..آقا ...یک گاز از اون ساندویچ به منم میدی گشنمه
مرد نگاهی به گوشت های قرمز و سفید شده اش می اندازد
پسر جون دهنیه سس زیاد ریختم دلت میشه بخوری
نگاهش را به ساندویچ میدوزدو میگوید
دهنی چیه آقا مگه دهن سگ خورده بهش
مرد فرصت را غنیمت میشماردو ابرو در هم می کند
و چند بد و بیراه
به پسر میگوید و چشمان قرمز شده ای که بسته و باز میشود.
راحت شدم و الا مجبور بودم نصف ساندویچ رو ببازم
.........
مرد بر می گردد با دیدن پسرک مات و مبهوت سر جایش بی حرکت می ماند.
یک جعبه پیتزا..چشمان بازیگوش و لبخندی از شوق پر بودن
جعبه ای با تکه های به هم چسبیده و سالم.

//نویسنده-حسام الدین شفیعیان//داستان کوتاه//

حسام الدین شفیعیان

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کودکان شما می باشد